معنی لوه گرک - جستجوی لغت در جدول جو
لوه گرک
زیر دیگی
ادامه...
زیر دیگی
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر جلوه گر
جلوه گر
آشکار، نمایان و درخشان
ادامه...
آشکار، نمایان و درخشان
فرهنگ فارسی عمید
کوه درک
(دَ رَ)
کوهی است از کوههای بربر در خاور زمین، در این مکان قبائل و شهرها و قرای چندی است. (از معجم البلدان)
ادامه...
کوهی است از کوههای بربر در خاور زمین، در این مکان قبائل و شهرها و قرای چندی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
کوه شرک
(شُ رَ)
کوهی است در حجاز. (منتهی الارب) (از معجم البلدان)
ادامه...
کوهی است در حجاز. (منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
کوه ترک
(تَ رَ)
نام کوهی است میان ترکستان شوروی و ترکستان شرقی متعلق به چین. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
ادامه...
نام کوهی است میان ترکستان شوروی و ترکستان شرقی متعلق به چین. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
لوس گری
(گَ)
ننری. رجوع به لوس گیری شود
ادامه...
ننری. رجوع به لوس گیری شود
لغت نامه دهخدا
تصویر لاوه گر
لاوه گر
متملق چاپلوس، تضرع کننده
ادامه...
متملق چاپلوس، تضرع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لله درک
لله درک
خدایت نیکی دهاد
ادامه...
خدایت نیکی دهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لوس گری
لوس گری
خود را بیجا عزیز نمودن ننری
ادامه...
خود را بیجا عزیز نمودن ننری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لاوه گر
لاوه گر
((~. گَ))
متملق، چاپلوس، تضرع کننده
ادامه...
متملق، چاپلوس، تضرع کننده
فرهنگ فارسی معین
جلوه گری
بروز، تجلی، جلوه نمایی، ظهور، نمایش، نمود
ادامه...
بروز، تجلی، جلوه نمایی، ظهور، نمایش، نمود
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
مبهرجٌ
ادامه...
مُبَهْرِجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
Gaudy
ادامه...
Gaudy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
criard
ادامه...
criard
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لوه رک
وسیله ای فلزی چون قاشق پهن جهت تمیز کردن دیک پس از پخت و پز
ادامه...
وسیله ای فلزی چون قاشق پهن جهت تمیز کردن دیک پس از پخت و پز
فرهنگ گویش مازندرانی
لوی گرک
زیردیگی
ادامه...
زیردیگی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
gösterişli
ادامه...
gösterişli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
яркий
ادامه...
яркий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
grell
ادامه...
grell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
кричущий
ادامه...
кричущий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
jaskrawy
ادامه...
jaskrawy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
چمکدار
ادامه...
چمکدار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
চোখ জ্বালা করা
ادامه...
চোখ জ্বালা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
mkali
ادامه...
mkali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
华丽的
ادامه...
华丽的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
chamativo
ادامه...
chamativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
派手な
ادامه...
派手な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
צורם
ادامه...
צורם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
चमकदार
ادامه...
चमकदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
mencolok
ادامه...
mencolok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
แสบตา
ادامه...
แสบตา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
schreeuwend
ادامه...
schreeuwend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
estridente
ادامه...
estridente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
sgargiante
ادامه...
sgargiante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر جلوه گر
جلوه گر
جِلوِه گَر
화려한
ادامه...
화려한
دیکشنری فارسی به کره ای